دار الندوه

از دانشنامه‌ی اسلامی


«دارُ النَدوَه» واژه‌ای است که لفظ «ندوه» آن برگرفته از «ندی، نادی و منتدی» به معنای مجلسی است که مردم در آن گرد می آیند. و در اصطلاح تاریخی به مکانی در مکه گفته می‌شود که قُصی بن کلاب آن را به منظور مشورت مردم با وی بنا نهاد. اکنون دارالندوه جزئی از مسجدالحرام است.

تأسیس دارالندوه

در ابتدا مکه ناحیه‌ای خشک و خالی از سکنه در سرزمین عربستان بود که حضرت ابراهیم علیه السلام به دستور خداوند پس از بنای خانه کعبه؛ خانواده خویش، هاجر و اسماعیل علیه السلام را در آن اسکان داد. با پیدا شدن چاه زمزم، قبایلی از یمن به نام‌های جَرهم و قطورا در مکه ساکن شدند.

در طول تاریخ، مکه به علت موقعیت ممتاز خود به علت وجود خانه کعبه، همواره مورد توجه قبایل مختلف بود و هر کدام سعی در تسلط بر این منطقه داشتند، چنان چه قبایل بنوبکر و غبشان از طایفه خزاعه بر جرهمیان چیره شده و آن‌ها را از این سرزمین به مناطق اطراف راندند.

قُصی بن کلاب جد چهارم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که از قبیله قریش بود، با دختر آخرین حاکم قبیله خزاعه که فرمانروایی قبایل مکه را بر عهده داشت ازدواج نمود. با مرگ حاکم قبیله خزاعه، وی با توجه به شایستگی‌های که داشت و نیز برتری نسب که به حضرت اسماعیل علیه السلام می‌رسید، طی کشمکش‌هایی چند، فرمانروایی مکه و تصدی امور کعبه را به دست گرفت.

قصی اقدامات مختلفی انجام داد، از جمله این اقدامات که وی را به «مجمع» مشهور ساخت، گردآوری قبایل پراکنده قریش در مکه بود. قصی با توجه به مراجعات زیادی که به وی به عنوان رئیس قبیله می‌شد خانه‌ای مختص به مشورت‌های مردمی، مشهور به "دارالندوه" که درب آن به سمت مسجدالحرام بازمی‌گردید در سمت غربی کعبه بنا نهاد.

کارکردهای دارالندوه

کارکردهایی که این مکان در طول دوره‌های مختلف تاریخی ایفا نموده متغیر می‌باشد. در زمان قُصی وی ریاست این خانه را به عهده داشته و قریش برای مشورت در امور مهم خود از جمله ازدواج، تصمیم گیری‌های مختلف از جمله جنگ، آماده نمودن پرچم جنگ‌ها، ختنه پسران، حرکت و سپس بازگشت کاروان‌های تجاری در این مکان و حتی پوشیدن و یا بریدن جامه عروسی دختران در این مکان صورت می‌گرفت. نظر قصی برای قریش چنان مهم بود که حتی پس از وفات وی اجرای آن را برای خود لازم می‌دانستند.

بنابر وصیت قصی، ریاست دارالندوه به عبدالدار واگذار گردید. تا زمان معاویه این سمت همچنان باقی بود. از جمله تصمیمات مشهوری که در این مکان گرفته شد، پیمان "حلف الفضول" برای یاری رساندن به مظلومان در زمان جاهلیت بود که پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در آن حضور داشتند. همچنین تصمیم سران طایفه‌های مختلف قریش درباره قتل پیامبر صلی الله علیه و آله می‌باشد که منجر به هجرت ایشان به یثرب گردید.

پس از فتح مکه نیز ظاهراً با توجه به سیستم حکومتی پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه و اهمیت مسجد به عنوان مرکز تصمیم گیری‌ها، این مکان دیگر کارایی گذشته خود را از دست داد اما در گزارش‌ها آمده که به هنگام ورود رسول خدا صلی الله علیه و آله در سال هفتم هجری، مردم و سران قریش برای تماشای ایشان در روبروی دارالندوه صف کشیده بودند.

سرنوشت دارالندوه

درباره سرنوشت دارالندوه در زمان حکومت معاویه چند گزارش تاریخی به صورت‌های گوناگون آمده است:

۱- خرید آن توسط معاویه از عکرمة بن عامر و در بعضی گزارش‌ها حکیم بن حزام و دارالاماره قرار دادن آن.

۲- خرید آن از عکرمه توسط حکیم بن مزاحم در زمان جاهلیت و فروختن آن به معاویه.

۳- حکیم آن را به معاویه فروخت و عکرمه نیز آن را از معاویه خرید.

اما به هر حال آنچه مشخص است، دارالندوه پس از بنی‌ امیه به دست خلفای بنی‌ عباس رسید و به مرور زمان، دارالندوه به منظور وسعت بخشیدن به مسجدالحرام تخریب ‌گردید. در ابتدا عبدالملک مروان و پسرش بخشی از آن را به مسجد اضافه کردند و در زمان خلفای عباسی این کار ادامه یافت. گزارش‌های تاریخی، از دوران منصور، معتضد و موفق عباسی نام می‌برند که احتمالاً در هر کدام از این دوران بخشی از کار و یا تعمیراتی صورت پذیرفته است. اما به هر حال سرانجام دارالندوه به طور کامل ضمیمه مسجدالحرام گردید.

در یکی از این نقل های تاریخی آمده است که با امتناع مردم از فروختن خانه‌هایشان برای وسعت بخشیدن به مسجدالحرام، منصور عباسی با امام صادق علیه السلام مشورت نمود. ایشان فرمودند: «از مردم بپرس: آیا آنان بر خانه (کعبه) وارد شده‌اند یا خانه بر آنان؟ مردم نیز در پاسخ گفتند: ما بر خانه کعبه وارد شده‌ایم.» و بدین ترتیب خانه‌ها تخریب و تمام دارالندوه جزئی از مسجدالحرام گردید.

پانویس

  1. یاقوت بن عبدالله الحموی، شهاب الدین ابوعبدالله (م ۶۲۶)؛ معجم البلدان، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵ م، ط الثانیة، ۲/۴۲۳.
  2. ابن هشام (م ۲۱۸)، زندگانی محمد صلی الله علیه و آله پیامبر اسلام؛ ترجمه سید هاشم رسولی، تهران، انتشارات کتابچی، ۱۳۷۵ش‌، چاپ پنجم، ۱/۸۳.
  3. سوره بقره/ ۱۲۷-۱۲۵.
  4. ابن هشام، پیشین، ۱/۷۳.
  5. همان، ۱/۷۵.
  6. محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب.
  7. همان، ۱/۷۷ و ۷۸ و ۸۲.
  8. ابن کثیر الدمشقی، أبوالفداء اسماعیل بن عمر (م ۷۷۴)؛ البدایة والنهایة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶، ۱/۱۹۱.
  9. ابن هشام، پیشین، ۱/ ۸۲ و ۸۳.
  10. ابن سعد، محمد (م ۲۳۰)؛ طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، ۱/۵۸.
  11. ابن هشام، پیشین، ۱/۸۵ و ۸۶.
  12. مسعودی، علی بن الحسین (م ۳۴۶)؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴ش‌، چاپ پنجم، ۱/۶۲۶.
  13. ابن هشام، پیشین، ۱/۳۱۳.
  14. همان، ۲/۱۴۵ و ۲۴۶.
  15. (عکرمة بن عامر بن هاشم بن عبدمناف بن عبدالدار بن قصی). ابن منیع الهاشمی البصری، محمد بن سعد (م ۲۳۰)؛ الطبقات الکبرى، تحقیق محمد بن صامل السلمى، الطائف، مکتبة الصدیق، ۱۴۱۴/۱۹۹۳، ۱/۶۵ و حبیب البغدادی، محمد (م ۲۴۵)؛ المنمق فى اخبار قریش، تحقیق خورشید احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵/۱۹۸۵، ص ۳۵.
  16. حکیم بن حزام بن خویلد بن أسد بن عبدالعزّی بن قصیّ القرشی الأسدی برادرزاده خدیجه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد. عبدالبر، أبو عمر یوسف (م ۴۶۳)؛ الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، ۱/۳۶۱.
  17. ابن حزم (م ۴۵۶)، جمهرة أنساب العرب؛ تحقیق لجنة من العلماء، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۳/۱۹۸۳، صص ۱۲۲ و ۱۲۶
  18. یاقوت بن عبدالله الحموی، شهاب الدین ابوعبدالله؛ پیشین.
  19. ابن منیع الهاشمی البصری، محمد بن سعد؛ پیشین.
  20. احمد بن ابی یعقوب ابن واضح یعقوبی (م بعد ۲۹۲)؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱ش، چاپ ششم، ۲/ ۳۵۹.
  21. الذهبی، شمس الدین محمد بن احمد (م ۷۴۸)؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳/۱۹۹۳، ط الثانیة، ۲۱/۷.
  22. احمد بن ابی یعقوب ابن واضح یعقوبی، پیشین.

منابع